خنجر زیر گلو
نویسنده:
ویلیام آیریش
مترجم:
فرامرز برزگر
امتیاز دهید
42 صفحه
وقتی «بک» وارد شد، احساس کرد که یک واقعه غیرعادی رخ داده است. زیرا هر شب که او دیر می آمد، اگر سیاه مست هم بود، ممکن نبود با این قیافه و با این دستپاچگی و اضطراب باشد. او هر شب مشروب می خورد ولی ظاهرا امشب مشروب قوت جان او نشده و اذیتش کرده بود و خیلی میل داشتم که بدانم چه ماجرایی بر سر او آمده...
بیشتر
وقتی «بک» وارد شد، احساس کرد که یک واقعه غیرعادی رخ داده است. زیرا هر شب که او دیر می آمد، اگر سیاه مست هم بود، ممکن نبود با این قیافه و با این دستپاچگی و اضطراب باشد. او هر شب مشروب می خورد ولی ظاهرا امشب مشروب قوت جان او نشده و اذیتش کرده بود و خیلی میل داشتم که بدانم چه ماجرایی بر سر او آمده...
آپلود شده توسط:
شهر خاطرات
1394/01/14
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خنجر زیر گلو
8-)8-)8-)8-)